فهرست مطالب
فصلنامه معرفت فلسفی
سال بیستم شماره 4 (پیاپی 78، زمستان 1401)
- تاریخ انتشار: 1401/11/26
- تعداد عناوین: 8
-
-
صفحات 7-24
تقسیم موجودات به مادی و مجرد ازجمله آموزههای فیلسوفان پیش از صدرالمتالهین است که گرچه مورد پذیرش او نیز واقع شد، در چارچوب مبانی فلسفی وی تفسیر تازهای یافت. وی با تقسیم تجرد به برزخی و عقلی، برخی ادله فیلسوفان پیشین بر اثبات مغایرت نفس و بدن را برای اثبات تجرد برزخی نفس به کار برد که ازجمله آنها دلیلی از ابنسیناست که بر ثبات نفس و تغییر بدن مبتنی است. از این استدلال میتوان دستکم سه تقریر ارایه داد که برخی از آنها در آثار صدرالمتالهین یافت میشود. با تحلیل استدلال، آشکار میشود که در مقام بهکارگیری استدلال یادشده به منظور اثبات تجرد نفس، همه فروض محتمل توسط فیلسوفان بررسی نشده است. درعینحال با نظر به برخی آرای فیلسوفان میتوان همچنان از این دلیل دفاع کرد. در نهایت گرچه این دلیل مستقیما نوعی خاص از تجرد را ثابت نمیکند، از دیدگاه صدرالمتالهین باید آن را صرفا مثبت تجرد برزخی نفس تلقی کرد؛ چراکه به باور او فقط کسانی از تجرد عقلی برخوردارند که کلی را درک کنند و افراد بسیار اندکی قادر به درک کلیاند. پس ادلهای که تجرد همه نفوس انسانی را ثابت میکنند، براساس دیدگاه صدرا، جز تجرد برزخی را شامل نمیشوند.
کلیدواژگان: صدرالمتالهین، نفس، بدن، تجرد برزخی، تجرد مثالی -
صفحات 25-40
نظام فلسفی فلوطین جزو تاثیرگذارترین فلسفههاست که نهتنها بر فلسفه مسیحی بلکه بر فلسفه اسلامی نیز تاثیرات فراوانی دارد. هستیشناسی و جهانشناسی فلوطین بر پایه سه بنیاد استوار است: احد، عقل و نفس. از رهگذر این جستار مشخص میشود که به باور فلوطین، «احد»، فراهستی، شناختناپذیر و واحد حقیقی است؛ چنانکه «عقل» به عنوان هستی حقیقی، وحدت در عین کثرت است و از جامعیت وجودی برخوردار است و با معقولاتش اتحاد دارد و ترسیمکننده جهانی نورانی است که هیچ حد و مرزی ندارد. سومین بنیاد در نظام فلسفی فلوطین، نفس است که سه مصداق دارد: نفس کلی، نفس فردی و نفس عالم. در فلسفه فلوطین، طبیعت با عالم ماده متفاوت است.
کلیدواژگان: احد، عقل، نفس، فلوطین، اقنوم، فراهستی -
صفحات 41-62
مسیله تناسخ نهتنها از گذشته دور در میان فیلسوفان مطرح بوده، در فرهنگ دینی نیز مورد اهتمام ویژه قرار دارد. نوشتار حاضر با روش توصیفی تحلیلی به واکاوی این مسیله در اندیشه ابنسینا و صدرالمتالهین میپردازد و از رهگذر آن آشکار میشود که دیدگاه ابنسینا و صدرالمتالهین در استحاله تناسخ ملکی، مشابه است. تمایز آنها در مبانی نفسشناختیای است که ترسیمکننده نحوه موجهسازی مدعای آنهاست که مهمترین آنها از این قرار است: تجرد نفس، حدوث نفس، بقای نفس و رابطه نفس با بدن.
کلیدواژگان: تناسخ، تناسخ ملکی، تناسخ ملکوتی، ابن سینا، صدرالمتالهین -
صفحات 63-80
فیزیکالیسم در قرن گذشته کمابیش بر مباحث فلسفه ذهن سیطره داشته است. یکی از مهمترین استدلالهایی که در جهت رد فیزیکالیسم اقامه شده است استدلال معرفت نام دارد. اما این استدلال به سهم خود با مخالفتهای متنوعی روبهروست. هدف مقاله بررسی استدلال و ارزیابی وثاقت آن در برابر یکی از مهمترین دسته اشکالات وارده بر آن یعنی نظریه توانایی است. بدین جهت نخست به جایگاه استدلال معرفت در مباحث معاصر فلسفه ذهن اشاره کردهایم. سپس با ارایه تقریری منتخب، تصویری روشن از این استدلال فراهم کردهایم و پس از آن به توضیح نظریه توانایی و تلاشهای طرفداران آن در نقض استدلال معرفت روی آوردهایم. بنا بر نظر منتخب میتوان نظریه توانایی را در دو ادعا خلاصه نمود: آموخته جدید مری از گونه دانشهای چگونگی است و دانشهای چگونگی درحقیقت از سنخ تواناییاند. در انتها با بررسی بیشتر به این نتیجه رسیدهایم که هر دو ادعا قابل نقض هستند و از این جهت نظریه توانایی قادر به رد استدلال معرفت نیست.
کلیدواژگان: استدلال معرفت، مسئله ذهن و بدن، فیزیکالیسم، فرانک جکسون، دیوید لوئیس، نظریه توانایی -
صفحات 81-94
بحث از مفاهیم کلی و عملکرد ذهن در فرایند ادراک عقلی و چگونگی شکلگیری آنها از مباحث مهم معرفتشناسی است. فلاسفه اسلامی به رغم گرایشهای مختلف در تبیین مکانیسم تعقل، همواره بر ارزش ادراک عقلی، تاکید ورزیدهاند. در این میان صدرا در تبیین فرایند ادراک کلی، تعبیرات مختلفی دارد که پژوهشگران حکمت صدرایی، اختلاف تعابیر صدرا را از طریق تمایز چگونگی ادراک کلی در مراحل مختلف تحول و تکامل نفس توجیه کردهاند. استاد مصباح یزدی به عنوان فیلسوفی نوصدرایی تبیین جدیدی ارایه میدهد که میتواند نگاهی نو به مسیله فرایند ادراک کلی و شیوهای جدید برای حل ناسازگاری تعابیر صدرا باشد. در پژوهش حاضر به روش توصیفی-تحلیلی روشن شد که مصباح یزدی بر تفاوت کارکرد ذهن در هر کدام از ساحتهای ادراک کلی تاکید میورزد؛ به طوری که ذهن در ادراک معقولات اولی منفعل و در ادراک معقولات ثانیه فلسفی و منطقی فعال است و ضرورتی برای اثبات عقول منفصل و شهود آنها در ادراک کلی نیست.
کلیدواژگان: آیت الله مصباح یزدی، مفاهیم کلی، ادراک کلی، ادراک عقلی، ذهن -
صفحات 95-110
کشف ارتباط علم تجربی و جهانبینی کشف ارتباط دو قلمرو مهم معرفت انسانی است. جهانبینی غالبا به مسایل مابعدالطبیعی مربوط است و علم تجربی به قلمرو مسایل طبیعی. اما پس از کشف ارتباط آن دو میتوان دریافت که آیا کشفهای جدید طبیعی میتوانند به جهانبینیهای جدید بینجامند یا نه و آیا جهانبینیهای جدید میتوانند به دگرگونی علوم تجربی منجر شوند یا نه؟ در این نوشتار برای نیل به این هدف، آرای شهید سیدمحمدباقر صدر را بررسی میکنیم. به نظر او علم تجربی و جهانبینی با اینکه دو قلمرو جداگانه از معرفتاند، شاید بتوانند بهطور غیرمستقیم بر یکدیگر تاثیر بگذارند و یگانه راه رسیدن به جهانبینی، بنا نهادن نظام فلسفی است و «جهانبینی» غایت «فلسفه» است. از نگاه شهید صدر، علم تجربی بهخودیخود، از عرضه جهانبینی عاجز است و فقط به عالم ماده و قوانین آن تعلق دارد. اما این بدان معنا نیست که قلمرو علم تجربی و قلمرو جهانبینی کاملا از هم جدایند، بلکه علم تجربی میتواند فلسفه را با مسایل جدیدی مواجه سازد و به تبع آن، فلسفه نیز به جهانبینیهای جدیدی بینجامد.
کلیدواژگان: شهید سیدمحمدباقر صدر، جهان بینی، علم تجربی، فلسفه -
صفحات 111-128
نظریه اعتباریات علامه طباطبایی از آغاز طرح آن، به عنوان امری بدیع مورد توجه محققان قرار گرفت، اما از همان ابتدا با اشکالاتی نیز روبهرو بوده است. یکی از اساسیترین اشکالات مطرحشده که تلاشهای فراوانی برای رفع آن شده، اشکال نسبیت اخلاقی به این نظریه است. حسن و قبح که دو عامل موثر و تعیینکننده در هر قضاوت اخلاقیاند طبق این نظریه، از اموری اعتباری بهشمار میآیند. یکی از ویژگیهای اصلی امور اعتباری تغییرپذیری است. بنابراین میتوان گفت که حسن و قبح یا خوبی و بدی امور نسبیاند و در نتیجه ما حکم اخلاقی ثابت نداریم. در این مقاله میکوشیم بدون تغییر چارچوب و محکمات نظریه اعتباریات و با تمسک به راهکارهای درونساختاری موجود در این نظریه، از جمله راهکار فطرت و غایات عام و مشترک که موجب ثبات میشوند، عدم ارتباط نسبیت اخلاقی با اعتباریات را ترسیم کنیم و در کنار آن به برخی سوءبرداشتها از نظریه اعتباریات نیز پاسخ بگوییم.
کلیدواژگان: اعتبار، حقیقت، حسن و قبح، نسبیت اخلاقی، فطرت -
صفحات 129-145
هانری کربن با گذر از خوانش اورسل از فلسفه تطبیقی مبتنی بر پوزیتیویسم و پدیدارشناسی هگلی ذیل سنت شرقشناسی، به نوعی معنویت ناظر به ادیان در چارچوب فلسفه و اسلام ایرانی با چشمانداز شیعی رسیده است. حکمت از دیدگاه او جامع بحث و معنویت و تطبیق، به معنای انطباق تجارب معنوی است. حکمت سهروردی به عنوان کلید فرهنگ معنوی ایران نیز مصداق سنتی این حکمت تطبیقی است. ازجمله مبانی دیدگاه او، متاتاریخ و زمان لطیف، ارض ملکوت و مکان قدسی، حکمت خالده و معرفت اشراقی و قوه خیال است. به لحاظ روشی نیز با کلید هرمنوتیک هایدگری و پدیدارشناسی تاویلی متمایز از پدیدارشناسی هوسرلی و با نظر به گفتوگو و پدیدار کتاب قدسی، به حکمت تطبیقی موردنظر خود پرداخته است. پسینه دیدگاه او در ایران معاصر، ضمن وجود جریانات تقابل و تمایز با نگرش کربنی، تداوم کار او در اندیشه ایزوتسو، داریوش شایگان و سیدحسین نصر نیز با تمایزاتی دنبال شده است؛ اما ویژگیهای خاص خوانش کربنی، فلسفه تطبیقی در ایران را به سمت حکمت تطبیقی سوق داده و علیرغم گامها و نکات مثبت خود، تنوع روشی و خوانشی فلسفه تطبیقی با رویکرد بحثی و تاریخی و متافیزیک تمایز را مورد بیمهری قرار داده است.
کلیدواژگان: هانری کربن، فلسفه تطبیقی، حکمت تطبیقی، ماهیت فلسفه تطبیقی